Search

گزارش تحقیقی دادبان از شلیک عامدانه ماموران به چشم معترضان

«دو ماه گذشت، دو ماهه انگار همش یه چیزی کم دارم، همش گیجم، دو ماهه با یه مهمون جدید توی سرم زندگی می‌کنم، دو ماهه شرمم می‌اومد یه پست و استوری بذارم چون خیلی‌ها جونشونو از دست دادند و من فقط یک چشمم رو… .»

این بخشی از نوشته رسول کیارش‌پور، از معترضان خیزش سراسری در یکی از شهرهای رشت است که یکی از چشمانش را در جریان اعتراضات از دست داده است.

به گزارش دادبان، در گرماگرم خیزش سراسری مردم ایران پس از کشته‌شدن مهسا امینی توسط  ماموران «گشت ارشاد» که منجر به اعتراضاتی گسترده در سراسر ایران شد و از نظر گستردگی در سال‌های پس از انقلاب ۵۷ بی‌سابقه محسوب می‌شود، شمار زیادی از معترضان از ناحیه چشم هدف گلوله‌های «ساچمه‌ای» یا «پینت‌بال» ماموران امنیتی قرار گرفته‌اند؛ بعضی یک چشم و عده‌ای از معترضان هر دو چشم خود را از دست داده‌ یا آسیب شدید دیده‌اند. 

کوثر افتخاری، از معترضانی که یکی از چشمان خود را در اعتراضات از دست داده است، درباره روز حادثه برای دادبان این‌طور نوشت: «آن‌روز هنوز خیابان‌ها شلوغ نشده بود، در خیابان بودم که دیدم یکی از ماموران تفنگش را به طرف من نشانه گرفته است، من هنوز خنده بر چهره او را هنگام تیراندازی به خاطر دارم.»

حسین عابدینی، بیست ساله است. او روز ۳۰ شهریور هدف گلوله نیروهای امنیتی قرار گرفت. او را سریعا به بیمارستان منتقل می‌کنند اما بینایی او پس از سه عمل جراحی بازنگشته و متاسفانه دیگر از پس هزینه عمل برنمی‌آید.

محمود علیزاده، وکیل دادگستری در ایران، در مصاحبه‌ای گفت: «آمار بالایی از نابیناشدن معترضان شنیده می‌شود، یکی از پزشکان بیمارستان فارابی گفته است چند صد چشم تخلیه کرده است.»

سامان یکی دیگر از معترضان است که چشم خود را در حوالی میدان ولیعصر از دست داده است. او می‌گوید: «من ماموری را که به دنبالم آمد و به طرف چشمم شلیک کرد به خاطر دارم. او عامدانه به سمت چشم من نشانه گرفت.»

غزل رنجکش، یکی از شناخته‌ترین قربانیان شلیک هدفمند نیروهای امنیتی به چشمان معترضان است. او که به طور مداوم وضعیت خود را اطلاع‌رسانی می‌کند، در حساب اینستاگرام خود نوشت: «چرا من را زدی؟ چرا لبخند روی لبهایت بود؟»

اگرچه گزارش‌‌ها حکایت از شلیک عامدانه و هدفمند ماموران امنیتی به سوی چشم‌ معترضان دارد اما چندی پیش حسن کرمی، فرمانده یگان ویژه فراجا، این موضوع را انکار کرد و گفت: «رفتار ماموران یگان ویژه حرفه‌ای و بدون آسیب‌رساندن به معترضان بوده است.»

پس از اظهارات حسن کرمی، سازمان حقوق بشر ایران با ارائه یک گزارش از شهروندانی که در جریان اعتراضات سراسری بینایی یک یا هر دو چشمشان هدف شات‌گان‌های ساچمه‌زن یا گلوله‌های پینت‌بال ماموران امنیتی قرار گرفته، شلیک ماموران حکومتی به چشم و صورت معترضان را «سیستماتیک» ارزیابی کرد.

این سازمان در گزارش خود افزود: «اقدام غیرانسانی و فراقانونی نهادهای امنیتی در سرکوب اعتراضات مردمی از طریق شلیک به چشم معترضان، امری سیستماتیک است.»

البته این نخستین‌ بار نیست که ماموران نهادهای امنیتی برای سرکوب اعتراضات مبادرت به شلیک چشم کرده‌اند؛ بر اساس گزارش‌ها در اعتراضات  اصفهان در سال ۱۴۰۰ نیز بالغ بر ۳۰ نفر از ناحیه چشم مصدوم شدند. با این حال در جریان خیزش انقلابی «زن، زندگی‌، آزادی» در سال ۱۴۰۱ تعداد آسیب‌دیدگان به قدری بالا بوده است که عده‌ای از پزشکان بیمارستان نسبت به آن هشدار داده‌اند. 

چشم‌پزشکان سه بیمارستان بزرگ تهران یعنی «فارابی»، «رسول‌اکرم» و «لبافی‌نژاد» هشدار دادند که بیش از ۵۰۰ بیمار با آسیب چشمی را در جریان اعتراضات پذیرش کرده‌اند که این رقم در کردستان نیز بیش از ۸۰ نفر بوده است. این در حالی است که آمار غیررسمی این عدد را بیش از هزار نفر عنوان می‌کند.

اما این تمام ماجرا نیست؛ شماری از آن‌ها که به چشمانشان شلیک شده حتی هنگام مراجعه به بیمارستان‌ها نیز از دست ماموران امنیتی در امان نبوده‌اند. 

سهیل یکی از قربانیان شلیک هدفمند به چشم، می‌گوید: «روز ۲۵ آبان در معالی‌آباد شیراز وارد خیابان شدم. ماموران امنیتی تفنگ به دست شلیک می‌کردند. در حال سنگ‌پرت کردن بودم که گلوله‌های ساچمه‌ای به سمت چشم من آمدند. به دوستانم زنگ زدم و از آن‌ها کمک خواستم، آن‌ها من را به بیمارستان بردند و تحت درمان قرار گرفتم. اگرچه نابینا نشدم اما ساچمه در چشمان من همچنان وجود دارد و چنانچه حرکت کند می‌تواند بینایی چشمانم را بگیرد.»

او همچنین می‌گوید: «در بیمارستان نیروهای لباس شخصی من را شناسایی کردند و پس از آن به طور مستمر با پدرم تماس می‌گرفتند و او را به سکوت‌‌کردن تهدید می‌کردند.»

سامان، روایت خود را از نحوه درمانش این طور تعریف می‌کند: «روزی که به چشمم شلیک شد. به خانه رفتم، چشمم خشک شده بود. آن شب را با کلی درد و عذاب سر کردم. فردای آن روز به بیمارستان فارابی رفتم. در بیمارستان تعدادی مامور بودند که از معترضان آسیب‌دیده گزارش تهیه می‌‌کردند و لیستی از نام‌ آن‌ها را تهیه می‌کردند. به همین دلیل از بیمارستان فرار کردم و پس از آن از کشور خارج شدم.»

فعالان حقوق بشر معتقدند که هدف قراردادن چشم معترضان با شات‌گان جنایتی است که در ایران اتفاق افتاده؛ اقدامی که در یک لحظه می‌تواند زندگی افراد را تغییر دهد.

معین خزائلی، حقوق‌دان، در این باره به دادبان می‌گوید: «هدف قراردادن چشم معترضان به صورت عامدانه، نقض ماده ۳ قانون به‌کارگیری سلاح توسط ماموران نیروی مسلح است. بر اساس این قانون ماموران تنها زمانی اجازه شلیک دارند که اعتراضات به خشونت کشیده شود و باید از تیراندازی به سر و صورت خودداری کنند و کمر به پایین را هدف قرار دهند.»

او با تاکید بر این موضوع می‌افزاید: «این حق قانونی مصدومان است که برای دادخواهی از عاملان و آمران این جنایت به دستگاه قضایی شکایت کنند.»

غزل رنجکش، یکی از آن معترضان است که در توییتر خود از ثبت شکایت و تقاضای قصاص نوشته است، او در روز ۱۰ دی‌‌ماه نوشت: «من شکایت کردم و تقاضای قصاص دارم به نمایندگی از هزاران چشم تخلیه‌شده،‌ برای اونایی که چشم‌هاشون رو از دست دادن و گمنام زجر می‌کشن.»

 راحله امیری، روانشناس، زن دیگری است که در اینستاگرامش از زخمی که خورده این‌گونه می‌نویسد: «قسم به امیدی که در ناامیدی می‌روید، همه چیز درست خواهد شد.»

محمد فرضی، تولیدکننده محتوا و از معترضان مجروح‌شده، نوشته است: «چشمم دید دارد. قرار است لنز محترک بگذارم. بعد از جراحی، نوبت لنز ثابت می‌شود.»

الهه توکلیان، که خود را دختری از خراسان می‌خواند، خطاب به ماموری که چشمش را هدف قرار داده، می‌نویسد: «چشمم را هدف گرفتی اما قلبم هنوز می‌تپد.»

هلیا بابایی، دانش‌آموز دبیرستانی است که یک چشم خود را از دست داده است. او پس از آسیب‌‌دیدن در اعتراضات، در حساب کاربری خود در اینستاگرام نوشت: «پس از تیرخوردن، با وجود درد، حس رضایتی را تجربه کرده چرا که اگر قراره قطره‌ای از خون این مردم بچکد، باید خون من هم باشد.»

نيلوفر آقایی،کارشناس مامایی و مشاور بارداری است؛ دختری با موهای فر و چشمانی زيبا. ماموران چشم او  را در جریان تجمع کادر درمان، مقابل ساختمان نظام پزشکی با ساچمه زدند.

«قوی بودن فقط در حرف نیست،‌در ذات هم هست.» این جمله بخشی از نوشته‌های الهه توکلیان، دانشجوی دکتری مدیریت بازرگانی است که در اعتراضات با اصابت ساچمه بینایی یک چشم خود را از دست داد.

او چندی بعد در حساب کاربری اینستاگرامی خود نوشت: «بعد از سه بار عمل چشم،‌ هنوز لبخند می‌زنم، حتی اگر چشمم دیگر نوری نداشته باشد.»

کیمیا زند، دختری که با گلوله ماموران امنیتی یک چشم خود را در جریان خیزش انقلابی از دست داد. پیام او بعد از این اتفاق همچنان سرشار از روح مبارزه و شجاعت است. او قطعه‌ای از بلاگا دیمیتروا، شاعر بلغارستانی، را می‌نویسد: «هراسناک‌تر از نابینایی،‌ دیدن است با دو چشم باز،‌ که چه بر سر سرزمین‌مان می‌آید.»

فریده صلواتی‌پور نیز شهروند ساکن سنندج است که ماموران امنیتی در اعتراضات روز ۲۶ آبان ۱۴۰۱ هر دو چشمش را نابینا کردند.

یاسر الوندیانی، متولد ۱۳۶۷، هنرمند فعال در زمینه منبت‌کاری، قلم‌زنی و گچ‌بری است. او که دارای سابقه ورزشی در رشته‌های کشتی، سنگ‌نوردی و ووشو و دارای عناوین استانی و کشوری است، یک چشم خود را در جریان اعتراضات از دست داد.

علی محمدی، ۲۲ ساله، روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ در خیابان طالقانی همدان، از ناحیه چشم مورد اصابت ساچمه نیروهای حکومتی قرار گرفت.

کوثر افتخاری، دانشجوی تبریزی است. چشم او روز چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱ در تهران حوالی میدان انقلاب، مورد اصابت گلوله پینت‌بال نیروهای امنیتی قرار گرفت.

حسین عابدینی، جوان بیست‌ساله که در زمینه استایلینگ و مدلینگ کار می‌کند، نیز از دیگر قربانیان شلیک به چشم از سوی ماموران امنیتی است. او در جریان خیزش سراسری مردم ایران، در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ در تهران، با شلیک مستقیم گلوله ساچمه‌ای به چشم چپش نابینا شد. او تا کنون سه عمل جراحی انجام داده ولی بینایی خود را به دست نیاورده است.

بهزاد همراهی، ۴۳ ساله، نیز در تاریخ ۲۴ آبان در تهران، چشم چپش هدف تیر پینت‌بال نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و این واقعه منجر به نابیناشدن و تخلیه چشمش شده است.

حسین حسین‌پور، جوان ۲۵ ساله مهابادی، روز ۲۶ آبان‌ماه ۱۴۰۱ با اصابت ساچمه به چشمش بینایی یکی از چشمانش را از دست داد. او در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «الان۶۸ روز است که چشمم نمی‌بیند چند روز اول افسردگی گرفته بودم ولی بعدش به خودم اومدم که این راه هنوز ادامه داره و تازه اول راه هستیم و بلند شدم گفتم می‌جنگم و حقمو پس می‌گیرم، حق خون‌هایی که ریخته شد و چشم‌هایی که دیگه نمیتونن روشنایی رو ببینن و نمیذارم کسانی که در این راه شهید شدن خونشون پایمال بشه.»

کوثر (مهبانو) خشنودی‌کیا، مهندس عمران ۲۷ ساله و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا،‌ روز ۱۸ آذر ۱۴۰۱ در بلوار طاق بستان کرمانشاه از ناحیه چشم چپ هدف تیراندازی نیروهای یگان ویژه قرار گرفت.

حسین نوری، ۲۵ ساله، در روز ۲۸ شهریورماه ۱۴۰۱ در خیابان ولیعصر، مورد اصابت ساچمه نیروهای سرکوبگر قرار گرفت. قرنیه و شبکیه چشمش پاره شد و هشتاد درصد از بینایی یک چشمش را از دست داد. او در یک بیمارستان نظامی کار می‌کرد که پس از این واقعه از کارش خارج شد.

حسین نوری، زیر یکی از پست‌های اینستاگرامش نوشت: «شرایط زندگی با یک چشم برام خیلی سخت است اما امیدوارم به روزهای روشن.»

صادق صوفی، ۲۷ ساله، دارای لیسانس تربیت بدنی و ساکن شهر بوکان است. روز چهارم آبان‌ماه ۱۴۰۱ در مراسم چهلم مهسا امینی در شهر بوکان، در حالی‌ که از سر کار به خانه برمی‌گشت،  یک ساچمه به چشم و  تعدادی ساچمه به نقاط دیگر بدن او اصابت کرد.

صادق تا کنون پس از طی مراحلی از درمان، ده درصد از بینایی‌اش را به دست آورده، اما پزشکان گفته‌اند که نمی‌توانند قولی در خصوص درمان کامل چشمش بدهند. او به دلیل وضعیت چشمش به ناچار شغل اصلیش که کناف‌کاری بوده را رها کرده و با خودروی پراید در اسنپ کار می‌کند.

«صدای چشم‌ها بلندتر از هر فریادی است.» این جمله در پروفایل اینستاگرام حسین باقرپور نوشته شده است. حسین جوانی ورزشکار است. او که ۲۴ سال سن دارد، روز ۲۴ آبان‌ماه ۱۴۰۱ در خیابان والفجر کرمان با خانواده‌اش در حال رفتن به رستوران بوده‌اند که ناگهان نیروهای بسیجی ماشین او را دوره‌ کرده و شروع به تیراندازی می‌کنند و او از ناحیه چشم مصدوم می‌شود. اگرچه او تا کنون دو عمل جراحی انجام داده، اما بینایی چشم راستش را از دست داده است.

نچیروان معروفی، ۱۸ ساله،‌ اهل روستای تورجان از توابع سقز است که از ناحیه چشم مورد اصابت گلوله‌ّ‌ّهای ساچمه‌ای قرار گرفت و بینایی چشمش را از دست داد.

بنیتا کیانی، دختر ۵ ساله‌ نیز از قربانیان شلیک هدفمند به چشم‌ها است. روز ۲۴ آبان، وقتی همه خانواده در خانه پدربزرگ و مادربزرگ در ملک‌شهر اصفهان جمع بودند، یکباره با اوج گرفتن سر و صداها در جریان اعتراضات، بنیتا همراه با پسردایی‌اش از سر کنجکاوی به بالکن می‌روند. مادرش به دنبال آن‌ها می‌رود تا آن‌ها را به خانه برگرداند که یکباره بنیتا با فریاد و جیغ «سوختم، سوختم» به خانه برمی‌گردد. به گفته شاهدان ماموران هدفمند تفنگ خود را به سمت بالکن خانه در طبقه دوم گرفتند و به سوی بنیتا شلیک کردند.

بیش از ۲۰ ساچمه بر سر و صورت بنیتای کوچک زده‌‌اند؛ بالغ بر ۱۶ تای آن در سر بنیتا است، یکی از ساچمه‌ها از راه بینی وارد و به پشت شبکیه چشم راست بنیتا رسیده و چشم راست او را نابینا کرده است، یکی هم به جمجمه او وارد شده است.

فیروز میرانی، هنرمند کرد و اهل پاوه است که در جریان شادی مردم پس از باخت تیم ایران در مقابل آمریکا،‌ در پاوه مورد اصابت گلوله ساچمه‌ای ماموران امنیتی قرار می‌گیرد و هر دو چشمش نابینا می‌شود.

پارسا قبادی، ۱۸ ساله اهل روستای شاهینی از توابع کامیاران، نیز شامگاه ۳۰ آبان در کرمانشاه از ناحیه چشم مورد اصابت گلوله ساچمه‌ای قرار گرفت و هر دو چشمش تخلیه شد و بینایی خود را از دست داد.

تعداد قربانیان شلیک مستقیم به چشم بسیار بیش‌تر از موارد بالا است. گزارش‌های بسیاری از سوی آسیب‌دیدگان به چشم به دادبان رسیده که نشان می‌دهد این افراد به شدت از سوی نهادهای امنیتی تحت فشار هستند تا کم‌ترین اطلاع‌رسانی را درباره خود داشته باشند؛به طوری که عده‌ای از آن‌ها بارها از سوی این نهادها تهدید و احضار شده‌اند.